علی محمدی

معرفی آثار و تالیفات

علی محمدی

معرفی آثار و تالیفات

برنامه ای برای خودآگاهی و تحقق خویشتن

برای آگاه شدن از خود و تحقق خویشتن خویش در این جهان، دانشمندان و متفکران گوناگون، مطالب مختلفی را پیشنهاد کرده اند. در این میان، کی یرکگورد متکلّم، فیلسوف و عارف اگزیستانسیالیسم دانمارکی می گوید:

خودت باش:

چنان رفتار کن که باطن تو با ظاهرت وفاق داشته باشد. بود و نمودت یکی باشد و گرنه ریاکار و غیر صادقی و در حقیقت خودت نیستی.

خودت را باش:

نگران سرنوشت خودت باش، نه آن که نگران همه باشی به جز خودت. البته معنایش آن نیست که نسبت به جامعه بی تفاوت باشی. یعنی با نگرانی در مورد سرنوشت خودت، به امور جامعه بنگر نه آن که همّت و دیگران باشد و خودت را فراموش کنی. این است خودمداری متعالی نه خودخواهی و خودپسندی مذموم و نه عزلت اجتماعی و کناره گیری از مردم.

خودت را بشناس:

بدان که در شناخت اشیاء و مباحثی که به خودشناسی ربطی ندارد، سودی نیست، پس اصل دانش جویی خود را برای شناخت خود قرار بده. سعی کن تصویری که از خودت داری با واقع منطبق باشد. انسان می تواند تصویرش از خودش واقعی باشد و می تواند تصویرش خیالی باشد و خیال کند آن گونه هست و می تواند خودی را تصور کند که دیگران فکر می کنند آن گونه هست. می تواند خود را تصویر کند که خیال می کند که دیگران خیال می کنند من آن هستم و ... این گونه خودپنداره ها، ره به جایی نمی برد. هر چه می شود به خود واقعی ات نزدیکتر شو.

وضع مطلوب خودت را بشناس:

ببین تو و نه دیگران، در کدام صورت به وضع مطلوب و نرمال می رسی. وضع مطلوب خودت را خودت می توانی معیّن کنی.

همیشه از وضع موجود به وضع مطلوب در سیر باش:

یعنی خودت باش و حالت دوگانه به خود مگیر، ولی سعی کن و در صدد باش که از وضع موجود به وضع مطلوب در گذر باشی و رشد کنی و تعالی یابی.

زیبایی پوشش و حجاب

یکى از امتیازات انسان، در مقایسه با موجودات دیگر، تهیه پوشش مناسب براى اندام خویش است. بر این اساس، لباس پوشیدن یکى از شؤون و ویژگى هاى انسان است. لباس، افزون بر حفظ انسان از سرما و گرما و برف و باران و یارى دادن وى در حفظ عفت و شرم، در آراستگى و زیبایى آدمى نیز نقشى مهم ایفا مى کند و مى توان آن را نشان دهنده گرایش اعتقادى فرد و تعلق وى به فرهنگى خاص دانست. قرآن کریم ضمن نعمت و هدیه خداوند خواندن لباس به کارکردهاى مختلف آن اشاره مى کند و مى فرماید: «اى فرزندان آدم، براى شما لباسى فرو فرستادیم که اندام شما را مى پوشاند و مایه زینت شما است و لباس تقوا بهتر است. این از آیات خداوند است. باشد که متذکر شده پند گیرید.» (1)

در این راستا، پوشش اعضاى جنسى به دلایل گوناگون از اهمیت بیش ترى برخوردار است. برابر متقن ترین کتاب آسمانى، قرآن و دیگر کتب مقدس، تاریخ رویکرد آدمیان به پوشش از نخستین انسان ها یعنى حضرت آدم و حوا آغاز مى شود. در قرآن کریم آمده است: «فلما ذاقا الشجرة بدت لهما سواتهما و طفقا یخصفان علیهما من ورق الجنة؛ و آنگاه که آدم و حوا از آن درخت ممنوع چشیدند، پوشش خود را از دست دادند [عورتشان آشکار گردید] و به سرعت با برگ درختان بهشتى خود را پوشاندند.» (2)
در کتاب مقدس نیز مى خوانیم: «چون زن دید که آن درخت براى خوراک نیکو است و به نظر خوش نما و درختى دلپذیر، دانش افزا. پس از میوه اش گرفته بخورد و به شوهر خود نیز داد و او خورد. آنگاه چشمان هر دوى ایشان باز شد و فهمیدند که عریانند. پس برگ هاى انجیر به هم دوخته، سترها براى خویشتن ساختند.... و خداوند، رخت ها براى آدم و زنش از پوست بساخت و ایشان را پوشانید. (3)
بر اساس پژوهش ها، از آغاز پیدایش انسان، هر یک از زن و مرد کوشیده است تا پوشش مناسب خود را تهیه کند. آدمى نخست با برگ درختان، سپس با پوست حیوانات و بعدها با دست بافت هاى خود، خویش را پوشاند. (4) تمام کسانى که زندگى بشر و تحولات آن را ارزیابى کرده اند. بر این تلاش تاکید ورزیده اند؛ براى نمونه دکتر شیبانى در کتاب «تاریخ تمدن »، با اشاره به این که تمدن سومرى ها از نخستین تمدن هاى بشرى است، مى نویسد: «نخستین دسته اى از نژاد انسان که در این نواحى متمرکز شدند و نخستین شهر حقیقى را بنا نهادند، سومرى ها بودند؛ و چون سرزمین آن ها بى اندازه حاصلخیز بود، در سال دو مرتبه محصول برداشت مى نمودند و به گله دارى و پرورش دام مى پرداختند و از الاغ و گوسفند و بز و گاو نر استفاده مى کردند. از پشم و کرک بز پارچه تهیه مى نمودند و از پارچه هاى کتانى که به آن نام گاد، (gud) مى دادند، البسه (انواع لباس) درست مى کردند.» (5)
خوشبختانه با پیشرفت صنعت و دست یافتن به منابع و ابزار جدید، پوشش نیز از تغییرات تکاملى بهره مند گردید و انسان به پوشاک مناسب تر دست یافت. نکته قابل توجه آن است که اگر چه حیات آدمیان از همان آغاز با «پوشش » پیوند خورده است، به دلیل وجود نوعى احساس حیاى طبیعى در جنس ماده، زنان در طول تاریخ در امر پوشش تلاش و جدیت بیش تر از خود نشان داده اند. (6) دانشمندان، در مورد علت اشتیاق و جدیت بیش تر زنان، نظرهاى گوناگون ارائه داده اند؛ بسیارى ریشه اشتیاق بیش تر زنان به پوشش را طبیعت آنان دانسته اند. دکتر فخرى، دانشمند فیزیولوژیست مصرى، در این باره مى نویسد: نوعى احساس حیا در حیوانات وجود دارد؛ زیرا میل به اختلاط جنسى در حیوانات به صورت ادوارى است؛ یعنى در مقاطع خاصى از زمان چنین میلى وجود دارد و در مقاطع دیگر زمانى تمایلى به آمیزش جنسى در آنان به چشم نمى خورد. در چنین مواقعى، آنان نوعى احساس حیاى تناسلى دارند. بنابراین، ممکن است بگوییم اصل و مبدا احساس حیا، همان احساس طبیعى جنس ماده در مورد حیا است و به همین جهت، مى بینیم نوع احساس حیا در زنان از مردان قوى تر است. (7) ویل دورانت نیز مى گوید: «شرمگینى، خاص نوع انسان نیست و شباهت آشکارى دارد به کراهت حیوان ماده از جفت شدن در غیر فصل جفت جویى یا خارج از حد معتاد آن. مسلما ریشه شرمگینى نیز از همین جا است.» (8)
در مقابل، ویلیام جیمز، روان شناس معروف، حیا را امرى اکتسابى مى داند و مى نویسد: «زنان دریافتند که دست و دلبازى مایه طعن و تحقیر است و این امر را به دختران خود یاد دادند....» یکى از محققان سبب گرایش زنان به حیا را چنین توضیح داده است: «خوددارى از انبساط و امساک در بذل و بخشش، بهترین سلاح براى شکار مردان است... مرد جوان به دنبال چشمان پر از حیا است و بى آن که بداند، حس مى کند که این خوددارى ظریفانه از یک لطف و دقت عالى خبر مى دهد.» (9) شوپنهاور نیز حیاى زن را رهاورد پیمان پنهانى زنان براى افزایش ارزش و جذابیت خود و وادار ساختن مرد به جست و جو مى داند. (10)
طبق این دیدگاه، حیا امرى غریزى نیست؛ به نوعى در نهاد زنان ریشه دارد و از سرشت خاص آنان بر مى خیزد.
به هر حال، به گواهى متون تاریخى، در میان اکثر قریب به اتفاق ملتها و کشورهاى جهان حجاب زنان معمول بوده است. مؤرخان، به ندرت از اقوامى بدوى که زنانشان داراى حجاب مناسب نبوده یا برهنه در اجتماع ظاهر مى شدند، نام مى برند. تعداد این اقوام آن قدر اندک است که در مقام مقایسه قابل ذکر نیستند. (11) از این رو، مى توان نتیجه گرفت: در اقوام بدوى و غیرمتمدنى که زنانشان حجاب مناسب نداشتند، وجود برخى موانع، سبب جلوگیرى از بروز استعدادهاى طبیعى و فطرى زنان شده یا عواملى ناشناخته انحراف آنان از مسیر فطرت را رقم زده است.
حجاب زنان در طول تاریخ، فراز و نشیب هاى بسیار دیده و در سایه فرهنگ ها و سلیقه هاى حاکمان و متنفذان مذهبى تشدید یا تخفیف پذیرفته، ولى هماره تداوم یافته و هیچ گاه به طور کامل از میان نرفته است. بسیارى از مؤرخان به گستردگى دامنه حجاب و رواج آن در بین زنان اشاره کرده اند. فرید وجدى با تصریح به قدمت حجاب، با استناد به دایرة المعارف لاروس، گزارشى مفصل از پوشاندن صورت و همه اندام ها توسط زنان یونانى و فنیقى ارائه مى دهد و از رواج حجاب در میان زنان اسبرطا، سیبرى، آسیاى صغیر، فارس و عرب سخن مى گوید. (12)
ویل دورانت زنان بریتانیاى جدید و جزیره برنئو را داراى حجاب کامل خوانده است. (13) راسل کیفیت حجاب در عصر ملکه ویکتوریا را شدید مى شمارد. (14) و مهدى قلى هدایت از رواج حجاب در چین سخن مى گوید. (15)
بدون آن که تحت تاثیر هیچ آموزه، فرمان یا تذکرى قرار گیرند، به وسیله برگ هاى درختان بهشتى به سرعت خود را پوشاندند - راز رویکرد انسان به پوشش را نهاد و فطرت او دانسته اند؛ زیرا اولا، نخستین انسان ها به طور فطرى به پوشش روى آورده اند. ثانیا، گزارش هاى موجود به خوبى اثبات مى کند که حجاب زن در نقاط مختلف جهان به طور کامل رعایت مى شده و در بعضى از موارد با شدت و سختى همراه بوده است. ثالثا، اگر اکنون نیز به لباس ملى کشورهاى جهان بنگریم، معمول بودن حجاب زنان را به خوبى در مى یابیم. آقاى «براون واشنایدر» در کتابى به نام «پوشاک اقوام مختلف » تصویر لباس هاى ملى و رایج کشورهاى مختلف جهان از عهد باستان تا قرن بیستم را به تفصیل ارائه کرده است. نگاهى کوتاه به این کتاب نشان مى دهد یهودیان، مسیحیان، اعراب، یونانیان، اهالى رم، آلمان، خاور نزدیک و... حجاب را به طور کامل رعایت مى کردند و اکثرا سر خویش را نیز مى پوشاندند. برابر تصاویر این کتاب، کاهش تدریجى حجاب زنان از نیمه دوم قرن هیجدهم در اروپا آغاز شد؛ ولى حتى تا اواخر قرن نوزدهم، اروپاییان همچنان لباس بلند مى پوشیدند و سر را نیز مى پوشاندند. (16)
متداول بودن حجاب در میان ملل مختلف که عقیده، مذهب و شرایط جغرافیایى متفاوت داشتند، نیز نشان دهنده تمایل فطرى زنان به حجاب دانسته شده است. بسیارى از جامعه شناسان حجاب زن را مقتضاى طبیعى جامعه بشرى معرفى کرده اند. مونتسکیو مى نویسد: «قوانین طبیعت حکم مى کند زن خوددار باشد؛ زیرا مرد با تهور آفریده شده است و زن نیروى خوددارى بیش ترى دارد. بنابراین، تضاد بین آن ها را مى توان با حجاب از بین برد و بر اساس همین اصل، تمام ملل جهان معتقدند که زنان باید حیا و حجاب داشته باشند.» (17)
در نظر منتسکیو، از دست رفتن عفت زنان به قدرى نواقص و معایب پدید مى آورد و روح مردم را فاسد مى کند که اگر کشورى بدان دچار گردد، در بدبختى هاى فراوان فرو مى رود. به خصوص در حکومت دموکراسى از دست رفتن عفت سبب بزرگ ترین بدبختى ها و مفاسد مى شود و اساس حکومت را از بین مى برد. بدین جهت، «در جمهورى نه تنها اخلاق فاسد بلکه تظاهر به فساد اخلاق و سبکى را نیز منع کرده اند؛ چه آن که عشوه گرى و طنازى که از بیکارى زن ها تولید مى شود، نتیجه اش آن است که قبل از آن که خود زن ها را فاسد کند، دیگران را فاسد مى نماید.» (18)
با عنایت به تمایل فطرى زن و نقش حیاتى پوشش زنان در کنترل و هدایت غرائز شهوانى در مسیر صحیح و جلوگیرى از فساد و تباهى جامعه، پیامبران الاهى، هماهنگ با فطرت انسانى زنان، آنان را به حجاب فراخواندند و بدین وسیله اشتیاق درونى شان را با قوانین تشریعى استحکام بخشیدند. (19)
آرى، پروردگار جهانیان از یک سو گرایش به پوشش را در نهاد زنان به ودیعت گذارد؛ از سوى دیگر، پوشاک را در لابه لاى نعمت هاى بیکرانش به بشر ارزانى داشت؛ و از سوى سوم «حجاب » را بر زنان واجب ساخت تا گوهر هستى «زن » در صدف پوشش صیانت گردد و جامعه از فرو افتادن به گرداب فساد و تباهى نجات یابد. قرآن کریم برهنگى و کنارگذاشتن لباس را دام شیطان معرفى مى کند و انسان ها را از فروافتادن در چنین دامى بر حذر مى دارد: «اى فرزندان آدم، مبادا شیطان شما را بفریبد آنچنان که پدر و مادر شما را از بهشت بیرون راند و لباسشان را از تنشان بیرون آورد تا عورتشان را به آن ها بنمایاند. همانا شیطان و گروه وابسته به او، شما را از جایى [یا به گونه اى] مى بینند که شما آن ها را نمى بینید. ما شیاطین را اولیا و دوستان کسانى قرار دادیم که ایمان نمى آورند.» (20)
از نظر تاریخى، شکل نوین بى حجابى از قرن نوزدهم آغاز شد. پس از رنسانس و انقلاب علمى صنعتى، به ویژه پس از جنگ جهانى دوم، به تدریج زمینه لازم در اروپا فراهم گردید و با وقوع نهضت به اصطلاح آزادى زنان! کنار گذاشتن حجاب مورد تشویق و تکریم قرار گرفت؛ به گفته ویل دورانت، فیلسوف تمدن نگار غرب، کارخانه داران بزرگ براى استفاده از نیروى کار ارزان قیمت زنان و حضور آنان در محیط کار، تبلیغات وسیعى را آغاز کردند و زنان نیز که از حقیقت امر ناآگاه بودند، براى دست یافتن به حقوق از دست رفته خویش تلاش فراوان کرده، موجى جدید به وجود آوردند که «نهضت زنان براى آزادى » نامیده شد و در باره ضرورت آن تبلیغات وسیعى در مطبوعات انجام گرفت. (21) دامنه این اقدامات کم کم کشورهاى اسلامى را نیز فرا گرفت. نخستین کشور اسلامى که به صورت رسمى به کشف حجاب بانوان روى آورد، افغانستان بود. دومین کشور ترکیه بود که پس از سقوط دولت عثمانى، در سال 1313 منع حجاب در آن رسمیت یافت. در ایران نیز رضاخان، در هفدهم دى ماه 1314، به صورت رسمى کشف حجاب را اجرا کرد.

پى نوشت:
1. اعراف (7): آیه 27.
2. اعراف (7): آیه 22.
3. تورات، سفر پیدایش، باب 3، آیات 6- 8 و 20 و 21.
4. ویل دورانت در صفحه 155 نخستین جلد تاریخ تمدن درباره پوشاک انسان و تاریخ صنعت بافندگى مى نویسد: از آن وقت که انسان توانست سنجاق و سوزن را بسازد، به بافندگى پرداخت؛ و نیز مى توان گفت که، از وقتى که انسان بافندگى را آغاز کرد بر حسب ضرورت سوزن و سنجاق را ساخت؛ چون انسان تنها به این خشنود نبود که با پوست حیوانات خود را بپوشاند. با پشم گوسفند و الیاف گیاهان لباس هایى را براى خود تهیه کرد و همین لباس ساده است که جامه رد هندى و شنل یونانى و لنگ مصرى قدیم و سایر اقسام گوناگون و جذاب لباس انسان را در عهدهاى مختلف تشکیل داده است. در این هنگام است که بافندگى از مهم ترین هنرهاى مخصوص زن گردیده است. دوک ها و ماسوره هایى که در میان عصر جدید به دست آمده، به خوبى نشان مى دهد که صنعت عظیم بافندگى ریشه دورى دارد.
5. تاریخ تمدن، نظام الدین مجیر شیبانى، ص 43.
6. المراة و فلسفة التناسلیات، فخرى، ص 278، لذات فلسفه، ویل دورانت، ص 129.
7. المراة و فلسفة التناسلیات، فخرى، ص 278 و 280 و 289.
8. لذات فلسفه، ویل دورانت، ترجمه عباس زریاب، ص 129.
9. همان، ص 129.
10. حسینى نجفى، ص 116.
11. النادر کالمعدوم؛ موارد کمیاب همانند نایاب است.
12. دایرة المعارف فریدوجدى، ج 3، ص 336.
13. تاریخ تمدن، ج 1، ص 72.
14. زناشویى و اخلاق، ص 134.
15. خاطرات و خطرات، مهدى قلى هدایت، ص 405.
16. ر. ک. پوشاک اقوام مختلف، ترجمه یوسف کیوان شکوهى.
17. زن در آیینه تاریخ، على اکبر علویقى، ص 115.
18. روح القوانین، منتسکیو، ترجمه على اکبر مهتدى، ص 325.
19. براى تفصیل بیش تر به حجاب در ادیان الاهى از نگارنده مراجعه مى شود.
20. اعراف (7): 27.
21. لذات فلسفه، ص 151.

فلسفه و چرایی تعدد همسران پیامبر«ص»

چرا پیامبر همسران متعددی برگزیده است؟

پرسش: چرا پیامبر همسران متعددی برگزیده است؟ به راستی آیا آن گونه که برخی از مستشرقین تبلیغ می کنند، آن حضرت مردی زنباره بوده است؟ اگر چنین نیست، راز و رمز تعدد ازدواج های آن حضرت چیست؟

ازدواج نه تنها به طور طبیعی ارضای غرایز جنسی را در پی دارد و شکوفایی بسیاری از استعدادهای آدمی در پرتو آن صورت می پذیرد . برابر آیات قرآنی، جهان ماده بر اساس نظام زوجیت و مشارکت و پیوند مذکر و مؤنث شکل گرفته 1 و حیات انسان و تداوم نسل او نیز در پرتو ازدواج میسر شده است . 2 بدین سان ازدواج برترین گزینه طبیعی برای دستیابی به رشد و تکامل صحیح انسانی است .

تاریخ زندگی بشر در امر پیوند مرد و زن، چگونگی آن، شاهد فراز و نشیب های شگرفی بوده است; از دیرباز واقعیت های طبیعی همچون بلوغ دیرتر مردان و افزایش تعداد زنان مهیای ازدواج و پایان یافتن زودتر سن باروری در زنان و ضرورت های اجتماعی همچون کشته شدن مردان جوان در حوادث مختلفی همانند جنگ و نظایر آن و بر جای ماندن زنان بیوه، چند همسری را در عرصه تاریخ زندگی آدمیان رقم زده است; ولی دیدگاه های مکاتب و فلسفه های مختلف در زوال، فزونی، گسترش، کاهش یا محدود ساختن چند همسری تاثیر بسیار داشته است .

اسلام به عنوان واپسین دین الاهی در زمانی طلوع کرد که تعدد زوجات، به صورت نامحدود و به شکل غیر منضبط، در میان اعراب رواج داشت . قرآن کریم به دلیل ضرورت های طبیعی و اجتماعی اصل چند همسری را به کلی مردود ندانست ولی از یک سو با محدود ساختن آن از نظر تعداد به چهار همسر، گام مهمی در اصلاح و سامان دهی وضعیت نامطلوب متداول آن دوران برداشت; و از سوی دیگر با مشروط ساختن تعدد زوجات به رعایت عدالت به صراحت اعلام کرد: اگر بیم دارید که به عدالت رفتار نکنید، تنها یک تن را به همسری برگزینید .3

اکنون این پرسش مطرح می گردد که چرا پیامبر از این محدودیت مستثنا شده، همسران زیادتری برگزید؟ به راستی آیا علاقه جنسی موجب تعدد ازدواج آن حضرت شده است یا حقیقت چیز دیگری است؟

همسران پیامبر «ص»

نخست تعداد همسران، تاریخ و چگونگی ازدواج آنان با پیامبر را به صورت مختصر مورد بررسی قرار می دهیم:

پیامبر در طول زندگی خویش با یازده تن ازدواج کرده است:

1 . حضرت خدیجه: نخستین همسر پیامبر، خدیجه بنت خویلد است که آن حضرت در 15 سال قبل از بعثت در سن 25 سالگی با وی ازدواج کرد . در حالی که در آن روز، خدیجه 40 سال داشت، یعنی 15 سال از پیامبر بزرگ تر بود و قبل از پیامبر نیز دو بار ازدواج کرده بود . نخست به همسری ابی هاله در آمد که از او دو فرزند به نام های هاله و هند داشت و پس از وفات او با عتیق بن عائذ مخزومی ازدواج کرد که این پیوند نیز پس از مدتی به جدایی انجامید . 4 برابر برخی از منابع، خدیجه از همسر دومش نیز فرزندی به نام جاریه داشته است .5

حضرت خدیجه، 25 سال یگانه همسر پیامبر بود و از آن حضرت صاحب فرزندانی به نام طیب، طاهر، زینب، ام کلثوم، رقیه و حضرت فاطمه (س) گردید . حضرت خدیجه در سال دهم بعثت، سه سال قبل از هجرت (عام الحزن) در سن 65 سالگی در مکه از دنیا رفت . در آن هنگام پیامبر 50 سال داشت .

2 .سوده: پس از رحلت حضرت خدیجه، پیامبر تا یک سال برای خود همسری برنگزید تا آن که به پیشنهاد خوله همسر عثمان بن مظعون، با سوده بنت زمعه ازدواج کرد . سوده قبلا همسر پسر عم خود سکران بن عمرو بود و از او پسری به نام عبدالرحمان داشت . او و همسرش از هجرت کنندگان به حبشه بودند . همسرش در حبشه یا پس از بازگشت از دنیا رفت . ازدواج پیامبر با چنان زن سالخورده ای تعجب مکیان را برانگیخت . سالخوردگی وی به گونه ای بود که او چند سال پس از ازدواج پیامبر با عایشه، حق همخوابگی خود را به عایشه بخشید . گفتنی است که پیامبر در سن 51 سالگی با او ازدواج کرد و سوده تا دو سال بعد تنها همسر پیامبر بود .

3 . عایشه دختر ابی بکر بن ابی قحافه: پیامبر او را که دختری باکره بود، به پیشنهاد خوله قبل از هجرت در مکه به عقد خود در آورد; ولی پس از هجرت به مدینه، در سال اول هجری با او عروسی کرد . سن عایشه را هنگام عقد به اختلاف 67 و 17 سال 7 ذکر کرده اند . در نتیجه وی هنگام عروسی 9 یا 19 سال داشته است . او در سال 57 هجری در مدینه در گذشت .

4 . حفصه دختر عمر بن خطاب: وی نخست همسر خنیس بن حذافة از صحابه پیامبر بود که پس از بازگشت از حبشه به مدینه مهاجرت کرد و در جنگ بدر و احد نیز شرکت جست و بر اثر جراحت جنگ احد در مدینه در گذشت . در آن زمان بیوگی حفصه که زنی جوان بود، ناراحتی و حتی بی قراری عمر را برانگیخت . به گونه ای که وی غم و اندوه خود در مورد دختر جوانش را با ابابکر و عثمان و پیامبر در میان گذاشت . پیامبر در شعبان سال سوم هجرت (56 سالگی) با حفصه ازدواج کرد . در آن زمان سوده و عایشه نیز همسر پیامبر بودند .

5 . زینب بنت خزیمه: او در ابتدا همسر طفیل بن حارث بود که پس از جدایی از او همسر برادر طفیل، عبیدة بن حارث گردید که به شهادت رسید . برابر برخی از منابع، پس از شهادت عبیده به همسری عبدالله بن جحش در آمد که در جنگ احد وی نیز به شهادت رسید . زینب در سال سوم هجری (56 سالگی پیامبر) به همسری آن حضرت در آمد و تنها سه ماه و برابر روایت دیگر، تنها هشت ماه همسر پیامبر بود; زیرا وی در همان سال در گذشت . 8

6 . ام سلمه هند دختر ابی امیه: او نخست همسر ابوسلمه عبدالله بن عبدالاسد پسر عمه پیامبر بود و همراه شوهرش به حبشه مهاجرت کرد و سلمه را در آن جا به دنیا آورد . وی پس از بیعت عقبه، با همسرش به مدینه هجرت کرد و دارای سه فرزند دیگر شد . همسرش در جنگ بدر و احد شرکت جست و زخمی گردید . وی پس از بازگشت از سریه قطن به دلیل تشدید جراحات پیشین خود وفات کرد . پیامبر در سال چهارم هجری (57 سالگی) ام سلمه را به همسری خود برگزید و او را در خانه ای که قبلا در اختیار زینب بنت خزیمه بود، جای داد .

7 . زینب دختر جحش: وی که دختر عمه پیامبر بود، نخست به اشارت رسول خدا به همسری زید بن حارثه فرزند خوانده آن حضرت در آمد ولی بدان جهت که زید در ابتدا غلامی آزاد شده و تندخو نیز بود و زینب خود را از خانواده اصیل قریش می دانست، این پیوند به رغم توصیه های مکرر پیامبر به طلاق و جدایی انجامید . ازدواج با همسر غلام آزادشده خود، در عرف آن روز ناپسند و مخالف شان پیامبر بود، ولی برابر آیات 37 و 38 سوره احزاب به دستور خداوند انجام گرفت تا سنت غلط و جاافتاده عرب جاهلی را به صورت عملی در هم ریزد . این ازدواج در سال پنجم هجری در 58 سالگی پیامبر صورت گرفت . 9

8 . صفیه دختر حی بن اخطب سر کرده یهودیان بنی نضیر: وی نخست به همسری سلام بن ابی الحقیق در آمد و پس از وی، همسر کنانة ابن ابی الحقیق که هر دو از شاعران یهود بودند، گردید . در جنگ خیبر، کنانه کشته شد و صفیه به اسارت مسلمانان در آمد . رفتار توام با متانت صفیه به هنگام عبور از کنار عرصه نبرد، پیامبر را بر آن داشت، برای دلجویی، ردای خود را بر او افکند و مسلمانان را برای عبور دادن اسیران از کنار صحنه نبرد توبیخ کند . 10 پس از آن، پیامبر او را آزاد کرد و چون وی به اسلام گرایید، با تعبیر هل لک فی، از وی پرسید: آیا مرا برای همسری خود می پسندی؟ و چون او پاسخ داد: قد کنت اتمنی ذلک فی الشرک فکیف اذا امکننی الله عنه فی الاسلام؟! من چنین افتخاری حتی آن گاه که یهودی بودم آرزو می کردم، پس چگونه اکنون که به اسلام گرویده ام مشتاق نباشم؟! ! پیامبر او را به عقد خود درآورد . این ازدواج در سال هفتم هجری در سن 60 سالگی پیامبر صورت پذیرفت . صفیه در سال 50 هجری در مدینه در گذشت .

9 . جویریه دختر حارث بن ابی ضرار سر کرده یهودیان بنی مصطلق: وی از اسیران غزوه بود که سهم ثابت بن قیس بن شماس گردید و بلافاصله برای آزادی خویش با وی قرارداد مکاتبه منعقد کرد و نزد پیامبر آمد و از او خواست وی را در آزاد شدن از این محنت کمک کند . پیامبر بهای وی را به ثابت بن قیس پرداخت . آن گاه وی را به ازدواج خود در آورد . 11 با انتشار خبر این پیوند، مردم دیگر اسیران یهودی را خویشاوندان پیامبر خوانده، بیش از صد نفر از اسیران بنی مصطلق را آزاد کردند . برابر روایت دیگر، پدرش نزد پیامبر آمد و گفت: همانند دختر من نباید اسیر و کنیز تلقی گردد! ! پیامبر در پاسخ به درخواست پدر با وی ازدواج کرد، با این ازدواج، پدر و دو برادرش و جمعی از خویشاوندان وی نیز به اسلام گرویدند . 12

10 . میمونه دختر حارث خواهر ام الفضل همسر عباس: وی قبل از اسلام همسر مسعود بن عمرو ثقفی بود . اگر چه شوهرش از مشرکان بود، خود وی به دلیل رفت و آمد به خانه عباس به اسلام متمایل گردید . وی که از خبر پیروزی سپاه اسلام در خیبر خوشحال گشته بود، چون به خانه آمد، شوهرش را محزون یافت . شوهر این شادمانی را بر نتافت و از وی جدا شد . چون از وی جدا شد، به همسری حویطب ابن عبد العزی در آمد . چون شوهرش از دنیا رفت، میمونه ناگزیر به خانه خواهر آمد و در آن جا اقامت گزید . در سال 7 هجری که پس از صلح حدیبیه در (سال ششم هجری) پیامبر برای ادای مناسک حج سه روز به مکه آمد، وی از طریق خواهرش، عباس را واسطه قرار داد و خود را به پیامبر بخشید . قرآن اقدام میمونه را چنین گزازش نموده است: وامراة مؤمنه ان وهبت نفسها للنبی . . 13 پیامبر که منتظر فرصتی بود تا بیشتر در مکه بماند و دل مشرکان را به دست آورد، بلافاصله پذیرفت و در خواست کرد تا جشن عروسی بر پا شده، ولیمه ای داده شود; ولی مشرکان به استناد مهلت سه روزه قرارداد نپذیرفتند و گفتند ما را به غذای تو نیازی نیست . 14 پیامبر نیز به ناچار مکه را ترک گفت .

11 . ام حبیبه: رمله دختر ابی سفیان . وی نخست به همسری عبیدالله بن جحش در آمد و به رغم آن که پدر و شوهر این زن، از سر کردگان کفر بودند، آن دو به اسلام گرویدند و به حبشه مهاجرت کردند و در حبشه صاحب دختری به نام حبیبه شدند . در حبشه، عبیدالله بن حجش مرتد گردید و کوشید تا ام حبیبه را نیز به ارتداد بکشاند; ولی ام حبیبه پایداری ورزید . با مرگ همسرش، وی به ناچار با تنها دخترش در دیار غربت باقی ماند; نه امکان بازگشت نزد خانواده خویش داشت و نه پناهگاهی از خانواده همسر . در این هنگام، پیامبر نماینده ای نزد نجاشی فرستاد و از طریق وی او را خواستگاری نمود . در جلسه ای با حضور مسلمانان مهاجر حبشه ، نجاشی به وکالت از پیامبر و خالد بن سعید بن عاص به وکالت از ام حبیبه عقد جاری گردید . پس از فتح خیبر که مهاجرین از حبشه بازگشتند، در سال ششم یا هفتم هجرت وی نیز به مدینه آمد و در خانه پیامبر اقامت یافت .

علاوه بر همسران فوق، در سال ششم هجرت نیز فرمانروای مصر، مقوقس، در پاسخ به نامه فراخوان پیامبر اسلام را نپذیرفت، اما کنیزی به نام ماریه به وی اهداکرد . وی نیز افتخار همسری پیامبر یافت و فرزندی به نام ابراهیم به دنیا آورد که پس از 18 ماه از دنیا رفت و پیامبر را محزون ساخت . 15

با اندکی دقت به خوبی می توان دریافت که راز و رمز این پیوندها، تمایلات جنسی نبوده است; زیرا:

1 . بیش ترین عمر پیامبر (بیش از دو سوم آن) آن هم بخش نخستین، از آغاز جوانی تا دوران میان سالی پیامبر، از 25 تا 50 سالگی فقط با یک همسر یعنی حضرت خدیجه سپری شده است . از 50 تا 51 سالگی بدون همسر زیسته است و از 51 تا 53 سالگی فقط با سوده که زنی سالخورده بود زندگی نموده است .

2 . تعدد همسران پیامبر در فاصله سال اول تا هفتم هجری، یعنی از 54 تا 61 سالگی آن حضرت صورت پذیرفته است .

3 . نگاهی کوتاه به تاریخ و ترتیب آن ها روشن می سازد که اصولا این ازدواج ها بر اساس مصالح و به دلیل ایفای مسؤولیت های همه جانبه نبوت صورت گرفته است; زیرا اگر جز این بود، چگونه پس از ازدواج با عایشه که تنها همسر باکره وی بود و از جمال و زیبایی نیز بهره وافی داشت، با زن سالخورده ای چون زینب بنت خزیمه ازدواج می کند که تنها سه ماه بعد از ازدواج از جهان خت برمی بندد یا پس از آن ام سلمه را به همسری برمی گزیند که خود او در پاسخ خواستگاری پیامبر، بزرگی سن، داشتن چهار فرزند یتیم و ... را موجب عدم شایستگی خود برای همسری دانسته، عذر خواهی می کند; اما پیامبر این امور را مانع نمی داند و او را به همسری برگزیده، همانند عایشه نزد او اقامت می گزیند .

4 . سخنان پیامبر در ارزشیابی همسران، روش مناسبی برای یافتن دیدگاه پیامبر در این ازدواج ها است; عایشه خود می گوید: پیامبر به گونه ای به خدیجه عشق می ورزید و دوستان وی را چنان محترم می داشت که موجب شگفتی می شد16 و گاه گوسفندی ذبح نموده، گوشت آن را بین دوستان خدیجه تقسیم می کرد . بدین روی، در برابر هیچ زنی همانند خدیجه حسادت نمی ورزیدم; زیرا پیامبر هماره یاد او را گرامی می داشت . یک روز به پیامبر گفتم: خداوند در عوض آن پیره زن گندمگون غیر باکره، بهتر از او را نصیب تو ساخته است! پیامبر به سختی برآشفت و در پاسخ فرمود: قسم به خدا! هرگز بهتر از خدیجه نصیبم نشده است; زیرا او به هنگام کفر مردمان به من ایمان آورد و آن گاه که همگان مرا تکذیب کردند، مرا تصدیق کرد و آن گاه که همگان محرومم کردند، به یاری ام برخاست . خداوند از او فرزندانی به من عطا فرمود که از زنان دیگر نصیبم نساخته است . 17

همان طور که ملاحظه می کنید، پیامبر ملاک های عایشه مبنی بر جوانی، زیبایی و بکارت را رد کرده، سبقت خدیجه در ایمان، ایثار، یاری و افتخار مادری فرزندانش را به عنوان ملاک های برتری خدیجه ارزشیابی می کند .

5 . بر اساس آیه شریفه 52 سوره احزاب، نیاز به این گونه ازدواج های سیاسی و مصلحتی در سال هفتم هجری به پایان رسید و در سه سال پایانی عمر آن حضرت، جایگزینی همسران گذشته یا ازدواج جدید با هر زنی، اگر چه مورد پسند پیامبر قرار می گرفت، از سوی خداوند ممنوع گردید .

6 . مردانی که به بهره مندی از زنان می اندیشند، تلاش می کنند با تهیه لباس و توسعه آسایش و هزینه کردن اموال، دل آنان را به دست آورند، اما بر اساس آیه شریفه 28 سوره احزاب، پیامبر در سال نهم هجری که گسترش اسلام، وضع اقتصادی مسلمانان را بهبود بخشیده بود، وقتی همسرانش از او لباس و وسایل بهتر طلب کردند، یک ماه از همه آن ها کناره گرفت و پس از گذشت یک ماه، به دستور خداوند، آن ها را مخیر ساخت تا میان آسایش و رفاه دنیا و زندگی با پیامبر، یکی را برگزینند . آنان که از درخواست های مادی خود پشیمان شده بودند، زندگی با پیامبر را برگزیدند .

7 . بدون شک در جامعه آن روز عربستان که به صورت قبیله ای اداره می شد و تنها پیوندهای نسبی و سببی عامل حمایت قبایل از اشخاص می گردید، بسیاری از ازدواج های پیامبر برای جلب حمایت اقوام و قبایل مختلف بوده است . در این راستا توجه به این نکته مهم است که حتی دو تن از همسران پیامبر نیز از یک قبیله نبوده اند!

به راستی آیا عقد کردن دختر نوجوانی چون عایشه در سن 7 یا 17 سالگی که عروسی با وی سالیان بعد صورت پذیرفت، می تواند علت غیر سیاسی داشته باشد؟

آیا ازدواج با حفصه، که به گفته اهل سنت برای تکریم عمر که به شدت بر اثر بیوگی دخترش آزرده خاطر شده بود، جز در سایه جلب قلوب و محبت او و قوم و قبیله اش صورت پذیرفته است؟

آیا ازدواج با صفیه و جویریه، دختر سر کرده یهودیان شکست خورده بنی نضیر و بنی مصطلق که از کنیزان بودند، جز برای التیام آثار روانی جنگ میان یهودیان و مسلمانان بود؟ آیا این پیوندها را که رویکرد مشتاقانه صدها تن از یهودیان به اسلام را رقم زد و مسلمانان را بر آن داشت که بستگان در بند جویریه را خویشاوندان رسول خدا دانسته، آزاد سازند، می توان به انگیزه های پنداری و غیرواقعی دیگری نسبت داد؟

آیا می توان گفت ازدواج پیامبر با ام حبیبه دختر ابوسفیان که اصلا در مدینه حضور نداشت، بلکه در حبشه بود و به دلیل ارتداد و مرگ همسرش دچار ضربه شدید روحی شده بود، جز برای تسکین آلام روحی او از یک سو و حفظ یک زن مؤمنه و مهاجره در برابر احتمال بازگشت به خانواده مشرک خویش از سوی دیگر و برقراری پیوند سببی با سرکرده مشرکان مکه، برای کاستن دشمنی آنان از سوی سوم، انگیزه دیگری داشته است؟

آیا پذیرش همسری میمونه که خود را به پیامبر بخشید، در شرایطی که پیامبر پس از صلح حدیبیه، برای انجام مناسک حج به مکه رفته بود و مکه در التهاب این حضور قرار داشت و درخواست پیامبر برای برگزاری جشن و دادن ولیمه ازدواج که با کمال تاسف توسط سران شرک پذیرفته نشد، نشانه روشنی بر آن نیست که در این ازدواج، جلب قلوب مکیان به اسلام و مسلمین مد نظر بوده است؟

آیا می توان پذیرفت ازدواج پیامبر با دختر عمه خودش زینب دختر جحش که قبل از آن همسر زید غلام آزادشده پیامبر بود و در تلقی جامعه جاهلی آن دوران بسیار ناپسند و مخالف شان آن حضرت بود و حرف و سخنانی را نیز علیه پیامبر برانگیخت، به دلیل زیبایی او بوده است؟ آیا پبامبر قبلا دختر عمه خودش را ندیده بود؟ مگر پبامبر خود، زید را به خواستگاری او نفرستاده بود؟ مگر پذیرش همسری زید از سوی زینب، به اشارت و فرمان آن حضرت نبود؟ آیا پبامبر نمی توانست قبل از آن پیوند و جدایی، خود به خواستگاری بشتابد؟ به راستی آیا می توان قبول کرد به جان خریدن آن همه نیش و کنایه جز برای انجام فرمان خداوند و در هم شکستن سنت غلط و جاافتاده عرب جاهلی صورت پذیرفت؟

8 . افزون بر موارد پیشین، مؤید دیگر آن است که تعدد همسران، نه تنها موجب آسایش و رفاه پیامبر نبود; بلکه برابر آیات نخستین سوره تحریم، برخی از همسرانش، با گفتار و کردار خود، موجبات آزردگی خاطر و رنجش آن حضرت را فراهم می ساختند و پیامبر گر چه گاه از تصمیم خود مبنی بر طلاقشان، سخن به میان می آورد ولی به مقتضای دلایل و مصالح پیش گفته، صبوری پیشه ساخته، از آن ها جدایی برنگزید .

پی نوشت:

1 . ذاریات (51): 49 و حج (22): 5 .

2 . روم (30): 21 و اعراف (7): 189 .

3 . نساء (4): 3 .

4 . حول نساء الرسول، ص 37 - 45 .

5 . مجموعه مقالات، مقاله زن در اسلام، علامه طباطبایی .

6 . الاستیعاب فی معرفة الاصحاب، ج 4، ص 1885 .

7 . الصحیح من السیره، ج 3، ص 286 .

8 . همان، ج 4، ص 1876 .

9 . ناسخ التواریخ، ج 4، ص 1882 .

10 . سیره نبویه ابن هشام، ج 3، ص 351; طبقات ابن سعد، ج 2، ص 81 .

11 . سیره ابن هشام، ج 2، ص 294; تاریخ طبری، ج 2، ص 260; الاصابه، ج 8، ص 43 .

12 . طبقات ابن سعد، ج 8، ص 120 .

13 . احزاب (33): 115 .

14 . سیره، ج 4، ص 296; تاریخ طبری، ج 3، ص 100 .

15 . طبقات الکبری، ابن سعد، ج 8، ص 216 .

16 . مستدرک حاکم، ج 1، ص 16 .

17 . صحیح بخاری، ج 4، ص 230 .


دو جلد از کتاب «قصه عارفان» منتشر شده است!

عنوان

درس هایی از قصه عارفان



پدیدآورنده

علی محمدی آشنانى

موضوع

عارفان ‏-‏ سرگذشتنامه=عارفان ‏-‏ کلمات قصار=عارفان ‏-‏ کرامتها=مجتهدان و علما ‏-‏ سرگذشتنامه

شماره ردیف6642
کد عنوان6642
سرشناسه فارسیمحمدی آشنانی ، علی ، 1342‏-‏
عنوان قراردادیدرس هایی از قصه عارفان
محل انتشارقم
ناشرنورگستر
تاریخ نشر1381
یادداشتها$ج . 2(چاپ اول : $ (1382کتابنامه . $پشت جلد به انگلیسی :ye arefan $‏-‏Darshai as gheseh
رده بندی کنگرهBP 278 / م3د4
رده بندی دیویی297 / 892 م352د
ISBN964-93297-9-


مقالات حجاب در ادیان الهی

حجاب در ادیان الهی
این مقاله اقتباس و گلچینی است از کتاب «حجاب در ادیان الهی» تالیف علی محمدی آشنانی

فطری بودن پوشش
حجاب و پوشش در تمام ادیان و مذاهب، دارای جایگاه خاصی است و یکی از دلایل اساسی آن این است که حجاب و عفاف، یک امر فطری است. داستان حضرت آدم و حوا نیز فطری بودن پوشش را اثبات می کند. در تورات (کتاب مقدس یهودیان که برای مسیحیان نیز مقدس است) می خوانیم: «و چون زن دید که آن درخت برای خوراک نیکوست و به نظر، خوش نما و درختی دلپذیر و دانش افزا، پس، از میوه اش گرفته بخورد و به شوهر خود نیز داد و او خورد. آنگاه چشمان هر دوی ایشان باز شد و فهمیدند که عریان اند، پس برگهای انجیر به هم دوخته، سترها برای خویشتنن ساختند...». بعد ادامه می دهد: «و آدم، زن خود را حوا نام نهاد، زیرا که او مادر جمیع زندگان است و خداوند رخت ها برای آدم و زنش از پوست بساخت و ایشان را پوشانید» (تورات، سفر پیدایش، باب 3، آیات 8-6 و 21-20).
بر طبق این متن، آدم و حوا لباسی نداشتند و بعد از خوردن شجره ممنوعه چشمشان باز شد و فهمیدند که عریان اند که بلافاصله با برگ درختان خود را پوشاندند و بعدا خداوند لباسی از پوست به ایشان ارزانی داشت. در قرآن کریم در مورد داستان حضرت آدم و حوا چنین آمده است: «فلما ذاقا الشجرة بدت لهما سواتهما و طفقا یخصفان علیهما من ورق الجنة؛ آن گاه که آدم و حوا از درخت ممنوعه چشیدند، پوشش خود را از دست داده (عورتشان آشکار گردید) و به سرعت، با برگ درختان بهشتی خود را پوشاندند» (اعراف/ 22).
طبق آیات شریفه قرآن کریم، حضرت آدم و حوا قبل از چشیدن درخت ممنوعه دارای لباس بوده اند، اما با خوردن از آن درخت ممنوعه (بر اثر اغوای شیطان) لباس خود را از دست دادند که بلافاصله به پوشاندن خود اقدام نمودند. به هر حال، مطابق هر دو نقل، پس از احساس برهنگی (خواه طبق نقل تورات قبل از آن دارای لباس نبوده و یا طبق قرآن کریم دارای لباس بوده اند) بلافاصله خود را با برگهای درختان بهشتی پوشاندند. این احساس شرم از برهنگی حتی بدون حضور ناظر بیگانه، و سرعت در پوشاندن خود به وسیله برگ ها (هرچند به طور موقت)، از آن جهت که تحت هیچ آموزش یا فرمانی از جانب خداوند یا فرشته وحی و یا تذکر هریک به دیگری صورت گرفته است، بیانگر فطری بودن پوشش در انسان است و ثابت می کند که لباس و پوشش، به تدریج و بر اثر تمدن ها ایجاد نشده است، بلکه انسان های نخستین، یا به تعبیر بهتر، نخستین انسان ها، به طور فطری بدان گرایش داشته اند. و بنا به گواهی متون تاریخی، در اکثر قریب به اتفاق ملت ها و آیین های جهان، حجاب در بین زنان، معمول بوده است. هر چند حجاب در طول تاریخ، فراز و نشیب های زیادی را طی کرده و گاهی با اعمال سلیقه حاکمان، تشدید یا تخفیف یافته است، ولی هیچ گاه بطور کامل از بین نرفته است.
تمام ادیان آسمانی، حجاب و پوشش زن را واجب و لازم شمرده اند و جامعه بشری را به سوی آن دعوت کرده اند؛ زیرا لزوم پوشش و حجاب به طور طبیعی در فطرت زنان به ودیعت نهاده شده است و احکام و دستورهای ادیان الهی هماهنگ و همسو با فطرت انسانی تشریع شده است، پس در همه ادیان الهی پوشش و حجاب زن واجب گشته است. در ادیان زرتشت، یهودیت، مسیحیت و اسلام، حجاب زنان امری لازم بوده است. کتاب های مقدس مذهبی، دستورها و احکام دینی، آداب و مراسم و سیره عملی پیروان این ادیان الهی، بهترین شاهد و گواه اثبات این مدعاست.
حجاب در دین یهود
رواج حجاب در بین زنان قوم یهود، مطلبی نیست که کسی بتواند آن را مورد انکار یا تردید خود قرار دهد. مورخین، نه تنها از مرسوم بودن حجاب در بین زنان یهود سخن گفته اند، بلکه به افراط ها و سخت گیریهای بی شمار آنان نیز در این زمینه تصریح کرده اند. در کتاب حجاب در اسلام آمده است: «گرچه پوشش در بین عرب مرسوم نبود و اسلام آن را به وجود آورد، ولی در ملل غیرعرب، به شدیدترین شکل، رواج داشت. در ایران و در بین یهود و مللی که از فکر یهود پیروی می کردند، حجاب به مراتب شدیدتر از آنچه اسلام می خواست وجود داشت. در بین این ملتها وجه و کفین (صورت و کف دستها) هم پوشیده می شد. حتی در بعضی از ملتها سخن از پوشیدن زن و چهره زن نبود، بلکه سخن از قایم کردن زن بود و این فکر را به صورت یک عادت سفت و سخت درآورده بودند».
ویل دورانت که معمولا سعی می کند موارد برهنگی یا احیانا تزیینات و آرایش های زنان هر قوم را با آب و تاب نقل کند تا آن را طبیعی جلوه دهد، در این مورد می گوید: «در طول قرون وسطا، یهودیان همچنان زنان خویش را با البسه فاخر می آراستند، لکن به آنها اجازه نمی دادند که با سر عریان به میان مردم روند. نپوشاندن موی سر، خلافی بود که مرتکب را مستوجب طلاق می ساخت. از جمله تعالیم شرعی یکی آن بود که مرد یهودی نباید در حضور زنی که موی سرش هویداست، دست دعا به درگاه خدا بردارد».
او در توصیف زنان یهودی می گوید: «زندگی جنسی آنان علی رغم تعدد زوجات، به طرز شایان توجه، منزه از خطایا بود. زنان آنان دوشیزگانی محجوب، همسرانی ساعی، مادرانی پرزا، و امین بودند و از آنجا که زود وصلت می کردند، فحشا به حداقل، تخفیف پیدا می کرد». در کتاب مقدس یهودیان، موارد متعددی یافت می شود که به طور صریح و یا ضمنی، حجاب و پوشش زن و مسائل مربوط به آن، مورد تایید قرار گرفته است. در برخی از آنها لفظ چادر و برقع به کار رفته است که نشانگر کیفیت پوشش زنان آن عصر است.
در مورد پوشش کامل در مقابل نامحرم در سفر پیدایش تورات چنین می خوانیم: «و رفقه، چشمان خود را بلند کرد و اسحاق را دید و از شتر خود فرود آمد. زیرا که از خادم پرسید: این مرد کیست که در صحرا به استقبال ما می آید؟ و خادم گفت: آقای من است. پس برقع خود را گرفته، خود را پوشانید» (سفر پیدایش، باب 24، فقره 64 و 65). و در مورد عدم تشبه مرد و زن به یکدیگر در تورات آمده است: «متاع مرد، بر زن روا نباشد و مرد، لباس زن نپوشد، زیرا هرکه این کند، مکروه یهود (خدای تو) است» (تورات، سفر تثنیه، باب 22، فقره 5).
حتی به نزول عذاب در اثر آرایش دختران یهود برای بیگانگان پرداخته است در این زمینه در تورات آمده: «و خداوند می گوید از این جهت که دختران صهیون متکبرند و با گردن افراشته و غمزات چشم، راه می روند و به ناز می خراماند و به پاهای خویش، خلخالها را به صدا می آورند. بنابراین، خداوند فرق سر دختران صهیون را کل خواهد ساخت و خداوند، عورت ایشان را برهنه خواهد نمود. و در آن روز، خداوند زینت خلخال ها و پیشانی بندها و هلال ها را دور خواهد کرد. و گوشوارها و دستبندها و روبندها و انگشترها و حلقه های بینی را و رداها و شال ها و کیسه ها را. و آینه ها و کتان های نازک و عمامه ها و برقع ها را. و واقع می شود که: به عوض عطریات، عفونت خواهد شد و به عوض کمربند، ریسمان و عوض موهای بافته، کلی و به عوض سینه بند، زنار پلاس و به عوض زیبایی، سوختگی خواهد بود. مردانت به شمشیر و شجاعانت در جنگ خواهند افتاد. و دروازه های وی ناله و ماتم خواهند کرد و او خراب شده، بر زمین خواهد نشست. (تورات، اشعیاء نبی، باب سوم، فقره 10-8).
در تورات، از چادر و برقع و روبنده ای که زنان با آن سر و صورت و اندام خویش را می پوشانده اند، صریحا نام برده شده است، که نشانگر کیفیت پوشش زنان است. برای نمونه در کتاب روت می خوانیم: «بوعز گفت: زنهار کسی نفهمد که این زن به خرمن آمده است. و گفت: چادری که بر توست، بیاور و بگیر. پس آن را بگرفت و او شش کیل جو پیموده بر وی گذارد و به شهر رفت. (تورات، سفر پیدایش، باب 38، فقره 14 و 15). در مورد عروس یهودا می خوانیم: «پس رخت بیوگی را از خویشتن بیرون کرد. برقعی به رو کشید و خود را در چادری پوشید و به دروازه عینایم که در راه تمنه است، بنشست» (تورات، سفر پیدایش، باب 38، فقره 14 و 15).
ویل دورانت در مورد لزوم پوشاندن سر از نامحرمان در آیین یهود می نویسد: اگر زنی به نقض قانون یهود می پرداخت، چنانکه مثلا بی آن که چیزی بر سر داشت به میان مردم می رفت، و یا در شارع عام نخ می رشت، یا بر هر سنخی از مردان، درد دل می کرد، یا صدایش آن قدر بلند بود که چون در خانه اش تکلم می نمود، همسایگانش می توانستند سخنان او را بشنوند، در آن صورت، مرد حق داشت بدون پرداخت مهریه ای او را طلاق دهد. او همچنین می نویسد: ...و به استعمال سرخاب و سرمه، نکوهیده می شمردند. موافق بودند که مرد، باید برای پوشاک زن خویش سخاوتمندانه خرج کند، لکن غرض آن بود که زن، خود را برای شوهر خویش بیاراید نه برای سایر مردها. در کتاب حکمة الحجاب و ادلة وجوب النقاب، برای تایید این که منشا حجاب زنان یهودی، وجوب حجاب در شریعت موسی (ع) بوده، به داستان حضرت موسی و دختران شعیب اشاره شده است که در آن، حضرت موسی به آنان امر کرد تا پشت سر او حرکت کرده و از پشت سر، او را به منزل پدرشان هدایت کنند (حکمه الحجاب و اداله وجوب النقاب، ص 252).
حجاب در مسیحیت
ادیان الهی، به خاطر تناسبشان با فطرت و احکام کلی، جهت و شیوه واحدی دارند. در مسیحیت، همانند دین زرتشت و یهود، حجاب زنان امری واجب به شمار می آمده است. جرجی زیدان، دانشمند مسیحی در این باره می گوید: «اگر مقصود از حجاب، پوشانیدن تن و بدن است، این وضع، قبل از اسلام و حتی پیش از ظهور دین مسیح، معمول بوده است و آثار آن هنوز در خود اروپا باقی مانده است». مسیحیت نه تنها احکام دین یهود در مورد حجاب زنان را تغییر نداده و قوانین شدید آن را استمرار بخشیده است، بلکه در برخی موارد، قدم را فراتر نهاده و با تاکید بیشتری وجوب حجاب را مطرح ساخته است، زیرا در شریعت یهود، تشکیل خانواده و ازدواج، امری مقدس محسوب می شد و حتی در کتاب تاریخ تمدن آمده است که: «ازدواج در سن بیست سالگی اجباری بود، اما از دیدگاه مسیحیت که تجرد، مقدس شمرده شده است جای هیچ شبهه ای باقی نخواهد ماند که برای از بین رفتن تحریک و تهییج، این مکتب، زنان را به رعایت پوشش کامل و دوری از آرایش و تزیین، به صورت شدیدتری فراخوانده است».
در این ارتباط، در انجیل می خوانیم: «و همچنین زنان خویشتن را بیارایند به لباس مزین به حیا و پرهیز، نه به زلفها و طلا و مروارید و رخت گرانبها. بلکه چنان که زنانی را می شاید که دعوای دینداری می کند به اعمال صالحه....» (انجیل، رساله پولس به تیموناوس، باب دوم، فقره 9- 15). «همچنین ای زنان، شوهران خود را اطاعت نمایید تا اگر بعضی نیز مطیع کلام نشوند، سیرت زنان ایشان را بدون کلام دریابد. چون که سیرت طاهر و خداترس شما را ببینند. و شما را زینت ظاهری نباشد از بافتن موی و متحلی شدن به طلا و پوشیدن لباس. بلکه انسانیت باطنی قلبی در لباس غیرفاسد روح حلیم و آرام که نزد خدا گران بهاست. زیرا بدین گونه، زنان مقدسه در سابق نیز که متوکل به خدا بودند، خویشتن را زینت می نمودند و شوهران خود را اطاعت می کردند. مانند ساره که ابراهیم را مطیع بود و او را آقا می خواند و شما دختران او شده اید» (انجیل، رساله پطرس رسول، باب سوم، فقره 1- 6). همچنین درباره وقار و امین بودن زن می خوانیم: «و به همین گونه زنان نیز باید با وقار باشند و نه غیبتگو؛ بلکه هوشیار و در هر امری امین» (انجیل، رسوله پولس به تیموناوس، باب سوم، فقره 11).
در روایات ما نیز چنین آمده است: حضرت عیسی (ع) فرمود: از نگاه کردن به زنان بپرهیزید، زیرا شهوت را در قلب می رویاند و همین، برای ایجاد فتنه در شخص نگاه کننده کافی است (سفینه البحار، ج 2، ص 596). حواریون و پس از آنها پاپ ها و کاردینال های بزرگ که دستورهای دینی آنان از طرف کلیسا و مذهب مسیحیت لازم الاجرا شمرده می شد، با شدتی هرچه تمام تر زنان را به پوشش کامل و دوری از آرایش های جسمی فرا می خوانده اند.
دکتر حکیم الهی استاد دانشگاه لندن در کتاب زن و آزادی پس از تشریح وضعیت زن نزد اروپاییان، در مورد حکم پوشش و حجاب زن نزد مسیحیت، عقاید کلمنت و ترتولیان، (دو مرجع مسیحیت و دو اسقف بزرگ) را درباره حجاب بازگو می کند: «زن باید کاملا در حجاب و پوشیده باشد، مگر آن که در خانه خود باشد، زیرا فقط لباسی که او را می پوشاند، می تواند از خیره شدن چشم ها به سوی او مانع گردد. زن نباید صورت خود را عریان ارائه دهد تا دیگری را با نگاه کردن به صورتش وادار به گناه نماید. برای زن مؤمن عیسوی، در نظر خداوند، پسندیده نیست که نزد بیگانگان به زیور آراسته گردد و حتی زیبایی طبیعی آن نیز باید مخفی گردد، زیرا برای بینندگان خطرناک است (زن و آزادی، حکیم الهی، ص 53). تصویرهایی که از پوشاک مسیحیان و مردم اروپا انتشار یافته است، به وضوح نشان می دهد که حجاب در بین زنان، کاملا رعایت می شده است.

منـابـع

مرتضی مطهری- مسئله حجاب- صفحه 25-21

 مجله حدیث زندگی- شماره 6 به نقل از کتاب حجاب در ادیان الهی علی محمدی آشنانی